لـبخنـــــــــد مــــــــــــــــاه
|
سکانس اول
پنج شنبه(21/10/91) – دعای کمیل- پخش زنده حرم مطهر امام هشتم (ع)
- می خواهم از او بخواهم...برای چندمین باری که شمارش از دستم خارج شده...آنقدر درش را می زنم تا اجابتم کند...
- این همه خواستی چه شد ؟!...خسته نشدی از این امید واهی...
- نه...این بار می دهد...می دهد...میدانم
- اگر میدانی ...برای خودت بخواه ...برای خودت...
- مگر جز این است که خودم یعنی قاصدک و او...
می مانم بین این دودلی که بخواهم یانه...یعنی واقعاً می دهد ...یعنی می شود...
- اللهُمَ اِنی اَسئَلُکَ برحمتکَ التی وسعت کلَشیٍ...
همچون آبی خاموش می کند آتش دو دلیم را...
ازاو می خواهم...از همان آغاز...می دانم دست رد به سینه ام نمی زند خدایی که رحمت بی انتهایش همه را فراگرفته...
بازهم شک لعنتی...
- مطمئنی امضا می شود؟!...بازهم خواسته ات بین این ترافیک درخواست ها می ماند...
مانده ام چه بگویم که خودش جوابش را می دهد...کمیل رامی گویم...
- ...ما ذلک الظَنُ بکَ ولا المعروفُ من فضلکَ...
نفس راحتی میکشم ...نمی دانم چرا...اما ندایی می گویید...امضاشد،تاییدشد،منتظر وصول باش بنده ی من...
سکانس دوم
یکشنبه (24/10/91) – اتاقم – ساعت 12:30
چشمم به صفحه ی گوشی است که نام زیبایش ، قاصدک، رویش نقش بسته...بین دو راهی جواب دادن و ندادن مانده ام...سابقه نداشت این وقت روز...با دلهره جواب میدهم...
صدای گریه ...هق هق...
می رود بردلم نقش بندد که خدایا نکند این بارهم...هنوز کامل نشده که صدایش می آید...
- رفیق دعایت مستجاب شد...
من می مانم و سکوت و گوشی قطع شده و لبخندی بر لب با طعم خوش اشک...
(ساعت20:30)
زنگ گوشی ...اسم او...
باز دلهره می افتد به جانم...هیچ گاه این ساعت یادم نمی کرد...جواب می دهم...
باز صدای بغض...یعنی...
فقط می شنوم صدایی را که میگوید:
- شاپرک دعایت مستجاب...
باز منو و گوشی قطع شد و لبخند با طعم اشک...
سکانس سوم
پنج شنبه29/10/91)- دعای کمیل
- او و خاک و شهدا..
- قاصدک و حرم و امام رضا...
- من و اتاق و بی شک مهربانترین خدا...
بازهم سکوت...فقط می دانم لایق نبودم...اشک است که همراه می شود...
- ...وَمُنَ علیَ بحُسنِ اِجابتکَ...
- ...وَاَمرتهم بدعائکَ و ضمنتُ لهم الاِجابتَ فاِلیکَ یا ربِ نصبتُ وجهی و اِلیکَ یا ربِ مددتُ یدی فَبعزَتکَ استجب لی دعائی وَبلیغَنی منایَ و لا تقطَع من فضلکَ رَجائی...
- ...اِغفرلمن لا یملِکُ الا الدعاءَ...
بنده نوشت 1:تقدیم به قاصدکم که این بار شده قاصد حرف دلم...و اوی مهربان که شده پیک نگاهم...
بنده نوشت 2: گفتی دعای رفیق زود مستجاب می شود...منتظر استجابت دعایت هستم رفیق گلم ،قاصدکم...
بنده نوشت 3: خدایا دعای همگان را که خیر و صلاحشان است اجابت بفرما...آمین...
- ...یا من اسمهُ دوآءٌ و ذکرهُ شِفآءٌ...اِرحم من راسُ مالِهِ الرجاءُ و سلاحهُ البکاءُ...