سلام.شمام شمالي هستين؟ چه جالب!
تا حالا اين همه عروسک به جا نديده بودم!!

واااي واقعا دلم آب شد....

باشع دخترم :)
بذا تازه ديشو يارانه ها رو ريختن ديه
عابر بانكا شلوغه
گرفتم ميدم يَك دانه خر واست مخرم

حالا اگه با هم نيفتاديد چي؟:))

سخته..خيلي سخت...

کجا ميخاي بري مگه؟ نرو بابا بمون شهر خودت مگه دانشگا نداره؟!

کد آهنگتو برام خصوصي

ميفرستي؟پيدا نکردم ممنوم

واي يني ميشه ازت بگيرن بدن ب من؟:)))))))))))

مگه تو برا پزشکي ميخوندي؟:دي
والا با اين همه ژينگول مينگول توي اتاقت منم بودم نميتونسم بخونم:دي والا بچه بايد تو زير زمين تاريک درس بخونه:))

توجه کردي؟ هيچ کمدي قفسه اي چيزي مبني بر کتاب نداري:دي

هييييييييييييع بازم اين اتاقه ژيگوله اين
هييييييييييييع
چقد ادم ميتونه م.ب باشه؟
هان؟
رتبتم ک نميگي! ايششششش

واااااي... دلمون آآآآآآآآآآآآآب شد بسي...
خيلي اتاقتون قشنگه... واقعا عاليه...:)
ولي يه نکته اي هست که حتي اگه اين خصوصيات خوب رو اتاق آدم نداشته باشه بازم يه چيز ديگه ست. اينکه هيچ جا اتاق خود آدم نميشه. مخصوصا اتاق دوران مجردي... هيچ جاي دنيا اتاقي نميشه که تمام خاطرات خلوتت رو اونجا دونه دونه کاشتي و بعد... آروم آروم ترکش ميکني و... يه اتاق پيدا ميکني با يه بنده خداي ديگه، کاملا مشترک! اونوقته که بعد از ازدواج و يا حتي مثل ماها بعد از اينکه بچه ات هم يه اتاق واسه خودش داشت، دلت گاه چقدر هواي ديدن ماه رو از قاب پنجره ي اتاقت ميکنه... همون اتاقي که...
ممنون که از شيريني هاي اين زمان به شيريني هاي اون زمان بردينم!:)
چندوقتي بود وبلاگتون رو نخونده بودم. انشاالله زود به زود تر بيام!
التماس دعا.

عه آره قاطي کردم که کدومتون قاصدک بوديد....باشه پس ميگم شاپرک بيارتم.......
عزيزانم اميدوارم نتايجتون خوب شده باشه