سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لـبخنـــــــــد مــــــــــــــــاه

 

 

 

 

از بچگی هی حساب و کتاب میکردم که کِی هجده ساله میشم.

نمیدونستم چرا!ولی هجده سالگی رو عجیب دوست داشتم

بزرگتر که شدم تازه فهمیدم علت این علاقه رو...

مادر هجده ساله...زهرای (سلام الله علیها)هجده ساله...

آره!

قصه، قصه ی کوچه بود و در و پهلو ی ش ک س ت ه ،که من هروقت هجده ساله میشنیدم بغض گلومو می فشرد...

هنوز هم همونقدر هجده سالگیمو دوست دارم...

خود تحویل گیری نوشت: خودم!هجده سالگیت مبارک

*  * * * * * * * **

قاصدک نوشت:شمع های تولد امسالم رو فقط به یک نیت فوت میکنم!

پ.ن:امروز که به همه ی این هجده سال فکر میکردم  از خودم خجالت کشیدم که هیچ رنگی از مادرم ندارم...مادرجان!خودت کمکم کن!

...: کاش امشب......

 

 


پنج شنبه 91/12/24 | 3:39 عصر | *قاصدک* | نظر


دریافت کد موزیک