سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لـبخنـــــــــد مــــــــــــــــاه

سوتـــــــــــــــــی درحد....



سلام به دوستان عزیزدل ،  اول نمی خواستیم چیزی بنویسیم اما راستش چند وقت پیش قاصدک یه سوژه ای داد دست منمدرک داشتن ، منم که ماشالله انقد دلرحمم وبه فکر انبساط روحیه جوانان عزیز پوزخندبی وقفه در تلاش بودم که یا از راه مسالمت آمیز رضایت عروس خانوم ( استعاره از قاصدک ) بگیرم و دهن همه ی دوستان شیرین بشه ،اما متاسفانه قاصدک خانوم قبول نکرد دلم شکستو برای همین بیخیال رضایت وبله گرفتن شدیم  و طبق شیوه ی فوق رزمی خودم تصمیم گرفتم وادارش کنم تا دل مردم شاد بشه....

البته لازم به ذکر که دوستان یه وقت فکر نکنن من مجبورش کردما...نه بابا ،وقتی اعتراف کرد ،با یکم مهربونی ویه شاخه گلگل تقدیم شما وآخرشم یه قهر مصلحتی درستش می کنم وراضی میشه بووووس....از این نظر نگران نباشید مطلب حلاله حلاله.... بقیه ماجرا رو از زبون خودش بشنوید،یعنی بخونید...



عزیزان،بنده باکمال تواضع اومدم اعتراف کنم به یه سوتی گُنده خودم....بگذریم که چقدر نوشتن این پست ماجرا داشت و من چقدر ضربان قلبم بالا و پایین شد از دست این شاپرک و کاراش  ترسیدمولی خوب بلاخره به خیر گذشتخسته کننده....

داستان از اونجا شروع شد که:

(پارازیت نوشت:لازم به ذکره که قبل از همه ی این ماجراها یه اتفاق بسیار دل شادکن برای شاپرک خانوم افتاد ....و ازاونجایی که من هنوز از جونم سیر نشدم پوزخنداز نوشتنش صرف نظر میکنم  ...البته فقط به خاطر التماس های شاپرکدوست داشتن)زنگ آخربود و طبق معمول چند دقیقه مونده به زنگ بچه ها تو حیاط ولو بودند....من و شاپرک هم روبه روی ساحل ایستاده بودیم و هی تو سرو کله همدیگه میزدیم و هرهر و کروکر میخندیدیم و کلی حال میکردیم که یه دفعه بلندگوی همیشه خراب مدرسمون اسم شاپرک خانومو صدازد و حالمونو کلاً زد با خاک یکی کرد...شاپرک هم  رفت ..... من هم که تنهاشده بودمدلم شکست رفتم تو هپروت خیالاتم...

هنوز چند دقیقه نگذشته بود که باتعجب  شاپرک رو دیدم که به طرف من می اومدوااااای( یه همچین چیزی بی سابقه بود)...یه دفعه دستمو گرفت وهمینطور که منو به طرف سالن مدرسه می کشوند گفت: آقای فلانی اومده فرم نمیدونم چی چی رو(بعدا فهمیدم هیچ ربطی به من نداشت و کلا بدرد نخوربود!!!!!) باید پر کنی.....حالا هرچی من بهش میگم بابا چه فرمی؟چه کشکی؟من حوصله این کارا رو ندارم،تو کتش نمیره که نمیره...تازه راست راست تو چشام نگاه میکنه میگه: بابا سیاهی لشکره... چیزی نیست که، منم پرکردم....خلاصه بایه سری اعمال دلخراش  مثل همیشه تونست منو راضی کنه...منم که خراب رفیق!گفتم باشه.....

داخل اتاق که رفتیم آقای فلانی یه سری توضیحاتی فرمودند که بنده به جهت حوصله نداشتن در این امور به هیچ کدومشون توجهی نکردم  و فقط مثل یه آدم آهنی سرمو تکون میدادم..تا اینکه بعد از نوشتن اسم و اینا تو فرم:

آقای فلانی:آدرس ایمیلتون؟                 من(باکمال اعتمادبه نفس ): www…….

که ناگهان متوجه سکوت چندثانیه ای اطرافم شدم....نگامو که طرف شاپرک برگردوندم دیدم از فشار خنده درونی شده اینهو یه گوله ی قرمز در حال انفجار و با همون صدای آرومو خنده آمیزش گفتقاط زدم:...آخه قاصدک، ایمیل که wwwنداره!!!!!!

منم مثل تازه از خواب پریده ها تنم یخ شده بود و چشام بیرون زده بود...دلم میخواست زمین دهن واکنه و منو قورت بده...وای که چقدر دوست داشتم ازون جیغ های بنفش بکشم(خداییش ضایگی بد دردیه!!!)....ولی به هر ترتیبی بود خودمو کنترل کردم و با خونسردی کامل آدرس ایمیل زاقارتمو دادم .... در طی این مدت هم نگاه های تهدید آمیزی به چهره ی بشاش شاپرک میکردم و بدو بیراه های زیر پوستیمو نثارش میکردم و دلم میخواست زودتر از اونجا بزنم بیرون و یه حساب درست و حسابی از شاپرک برسم....


..........هنوزپامونو چند قدمی از در بیرون نذاشته بودیم که شاپرک زد زیر خنده...حالا نخند کی بخند...خیلی خنده‌دارخیلی خنده‌دار.من: اِ اِ اِ عجب آدمی ها؟اصن همش تقصیر توئه ...

شاپرک در حالی که نیشش تا بنا گوش وا شده بود گفت:حالا طوری نشده که!!ببین دلمونو شادکردی ...خدا اجرت بده....اینو گفت با ضمیمه چندتا www  ....من هم با اجازه شما یه گوشمالی حسابی دادمش تا اون باشه دیگه من و مجبور به کاری نکنه....

بقیشو از شاپرک بشنوید:

چقدر اونروز خندیدیم خیلی خنده‌دار......اینم یه خاطره شد برامون ....هروقت قاصدک می خواد سواد ناقص ما ( سوتی هام ) رو به رخم بکشه من این سپرو می گیرم دستم... تا می گم www   انگار موی جنو آتیش زدن عصبانی شدم!...حالا موش ( شاپرک ) بدو گربه ( قاصدک ) تو رو نگیره ....


نتیجه اخلاقی قاصدک: فکرکنم حدودا یه سال پیش بود که یه نفر بدجوری جلوم(البته یه جمعی بودیم) ضایع شده بود،هرچند من به ظاهربه روش نیاوردم ولی کلی به این ماجرا خندیدیم ؛خدا هم این ضایگی رو گذاشت تو دامنمو منو به خودم آورد.......امیدوارم هم خدا و هم اون نفر منو ببخشن...


نتیجه غیراخلاقی شاپرک: همیشه یه آتو برای اذیت کردن دوستاتون داشته باشید؛انشالله خدا قسمت کنه از این سوتی های مردم شاد کن برای همه ی ماها اتفاق بیفته ،مِن جمله خودم ، به نظر من هیچ اشکالی نداره همین قدر که مردم یه لبخندم بزنن می ارزه ...


دوستان تا سوتی دیگر قاصدک و شاپرک خدانگهدار.

 



برچسب‌ها: دوستجونانه(خاطرات دونفره)
دوشنبه 90/11/10 | 10:13 عصر | *قاصدک و شاپرک* | نظر


دریافت کد موزیک