• وبلاگ : لـبخنـــــــــد مــــــــــــــــاه
  • يادداشت : خاطرات مسجد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    به نام خدا
    شيلام
    خييييييييييييييييييييييييييييييييييلي قلمتون صاف و ساده و روونه نميدونيد چقدر خنديديم و خوشحال شديم وقتي اين مطلب رو خونديم ممنون عاليــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ20ـــــــــــــــــــــــــــــ اگه اجازه بديد رو وبم ازش استفاده کنم البته با ذکر منبع ممنون
    پاسخ

    سلام جانم...از لطفته:)...خواهش ميکنم...موردي نداره:)
    يعني روتو بنازم من...:دي
    ميخواي تارف نکن هنوزم ...:دي
    آخ انقده دوس دارم بزنمت:دي
    پاسخ

    نه تارف مارف تو کارم ني:دي...چه دل ب دل راه داره منم خيلي هوس کردم بزنمت:))))
    :) سلام. بامزه بود:)

    پاسخ

    عليک سلام:)...خوش اومدي
    ايمولي خودتيييييييييييييييييييي...:دي
    پاسخ

    نزن نزن ايمولي اِه:دي...باوشه:)
    + زهرا 
    الانم تخسي خواهر............. هيچ غصه نخور.... در ضمن بنده هم کلام شيرين شاپرک جان را تاييد مي کنم
    پاسخ

    تخسي از خودته جانم...:)))الان شما کدوم زهرايي؟...
    :ديييي
    قسمت پيرمردا و دست بوسي شو بيشتر کنيد...

    پاسخ

    =))))چشم:دي
    واژه بووووق خيلي رونق پيدا کرده!

    با سلام خدمت شما دوست محترم

    خوش حال ميشيم بيائيد و نظر خودتون رو بگيد...

    با تشکر

    مهاجر
    پاسخ

    سلام..عجب!
    هههههه چه بچه تخسي بوديا:دي به قول شاپرک ميخواي الانم...:دي
    به قول غزل هم چ جلافتااا والاااااااا:دي
    پاسخ

    واح!=)))))
    عزيزم باباهاشون که هميشه نيستن ...وگرنه ديگ غصه نداره... تازشم باباش مث من حوصله نداره گلم...
    پاسخ

    آها، از اون لحاظ!...اينم حرفيه:)
    راستي يه بارم رفته بودم شهرستان گير داد که حتما با بابام بره مسجد.هرچي گفتم بابا نبرش گوش نکرد که نکرد... وقتي برگشتن ديدم بابم يه جورايي ميخنده... ميگه بابايي اين بچه ها چقدر با بچگي شماها فرق دارن... خودش بنده خدا حرفي نزد اما بچه خواهرم که باهاشون بوده لو داد . "چون محرم بوده بعد از نماز برنامه زيارت عاشورا داشتن.پدرم مداحشون بوده. وقتي بعد از نماز پدرم داشته پشت بلندگوي مسجد زيارت عاشورا ميخونده محمد رفته بوده ميکروفون رو گرفته بوده"... قاصدک جون بقيه شو خودت حدس بزن...
    پاسخ

    اي جانم!:)))) ايشالا بشه يه پسر مسجدي باايمان و از سربازاي آقا:)
    هههههههههههههههههههههههههههههههههه......
    يني الان تخس نيستي؟!!!!!!!!!!!!!!!
    خيلي باحالي..نه...خيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلي باحالي...الحق که دوست ِ شاپرکي.....
    پاسخ

    نه که نيستم!:ديييييي...ميدونستم باحالم(آيکن خودشيفتگي!)...الحقق که شاپرک دوستِ منه:))))))
    ايول بچه باحالي بودي :دي و هستي:)
    پاسخ

    =)))...ايول به خودت...باحالي از خودته:دي
    سلام:)
    عجب بچه اي بودينا:)
    معصوميت دوران کودکي..هععععي:(کاش کودکيمون با همون معصوميتش برميگشت
    من باشما دوست نبودم يا شما رد دوستي زدين؟وبتون تاحالا نيومده بودم اما فکرميکنم باهاتون قبلا دوست بودم اما الان نيستم:(
    پاسخ

    سلام...بعله ديگه:)...حيف که بر نميگرده:(...من با هيچکس رد نزدم...شايد از همون اول نبوديم:)...در هر صورت خيييييييلييييييي خوش اومدي بلا!:دي
    خوش به حال شما
    حاج آقاي مسجد ما اعصاب ندار بود از همون اول !
    الانم حوصله مارو نداره

    خب ما هم حوصلشو نداريم !

    پاسخ

    اتفاقا حاج آقاي مسجد ما هم اونموقع مهربون بود هم اوني الان هست خيلي با جوونا رابطه خوبي داره!...شما کار خوبي ميکنيد حوصلش نداريد:)
       1   2      >